ماه نهم، هفته سوم
به نام خدا دخترک عزیزم، این هفته به من خیلی سخت گذشت و می دونم برای تو هم تجربه جدیدی بود... دخترک عزیزم، این هفته به من خیلی سخت گذشت و می دونم برای تو هم تجربه جدیدی بود... من مجبور شدم ، علی رغم میل قلبیم بگم خاله سمیه صبح ها بیا د پیشت، وقتی میاد صبح اینجا احساس خیلی بدی بهم دست می ده، فکر می کنم با این کارم باعث می شم تو هم احساس ناراحتی کنی از اینکه وقتی ناراحتی یا خوابت میاد یا گرسنه ای و من نمیام برت دارم و این خیلی من رو رنج میده ولی باور کن دختر قشنگم مجبورم به این کار، من هرچه زودتر باید کارهای عقب مونده ام رو انجام بدم تا بتونم زودتر فارغ التحصیل بشم، فکر درس ها باعث یک استرس مداوم برام شده و خیلی از مواقع احساس م...
نویسنده :
مامانی
22:47